امروز جمعه 02 آذر 1403 http://bmch.cloob24.com
1

اختلال در نوشتن املاء علی الخصوص در مقطع ابتدایی مشکلی است که اکثر معلمان و والدین با آن درگیر هستند. ضعف در درس املا علل فراوانی دارد که می تواند شامل موارد ذیل باشد: آموزش نامناسب معلم،مشکلات خانوادگی، که باعث ایجاد ناراحتی های روحی و روانی از جمله (اضطراب، ترس، افسردگی،عدم اعتماد به نفس و...) می شوند، اختلال در حافظه دیداری، شنیداری، کم دقتی و عوامل فراوان دیگر. برخورد ما با دانش آموزانی که اختلالات املاء نویسی دارند گاهی اوقات خشن است (از روی اشتباه هایت چندین بار بنویس، تحقیر و سرزنش کردن، بی توجهی به آن ها، محروم کردن از زنگ ورزش، نبردن به مهمانی ها، گردش و...). این را باید یادآور شد که اختلال در املاء نویسی صورت های گوناگونی دارد، ازجمله: وارونه نویسی،قرینه نویسی، نارساخوانی و...، ابتدا باید به نوع اختلال پی برد و سپس به درمان آن پرداخت. جدای از این مسائل چند نکته برای خانواده ها ارائه می گردد تا بتوانند در رفع این معظل فرزندان را یاری نمایند.

1- موقع گفتن املاء شرایط روحی و روانی را مهیا نمایید، در جایی املا بگویید که فرزندتان آرامش روحی دارد.

2- عواملی را که حواس فرزندتان را پرت می کند برطرف نمایید.

3- به هیچ عنوان موقع گفتن املاء بالای سر فرزندتان قرار نگیرید، چون به اضطراب و ترس وی خواهید افزود.

4- گاهی اوقات که فرزندان نمی توانند صحیح کلمه را بنویسند به گریه می افتند و از شما می خواهند که نشان بدهید، در این هنگام می توانید به او بگویید که صدا کشی کند و یا حتی در مواردی نشان دادن کلمه ای که برایش سخت است آن هم به مدت چند ثانیه اشکالی ندارد چون هدف یاد گیری است ولی این کار را نباید زیاد تکرار نمود.

5- سعی نکنید تا با داد و بیداد و سرکوفت زدن املاء بگویید، بلکه با آرامش این کار را انجام دهید و شمرده و رسا بگویید.

6- می توانید بعد از املاء، صحیح کلمه هایی را که اشتباه نوشته است را دو نفری بنویسید یا با خمیربازی و یا نوشتن با انگشت در هوا، صحیح آن کلمه را یاد بدهید.

7- با معلم فرزندتان ارتباط نزدیک داشته باشید و از ایشان بپرسید که چند خط، از کجا و... املاء بگویید بهتر است.

8- اکثر املاءهایی که در خانه گفته می شود غیرحقیقی می باشند و می توان گفت: که رفع تکلیف می شود و چندان به اهمیت آن توجه نمی شود،ابتدا خود والدین به این امر باید واقف شوند.

9- اشکالی ندارد که موقع املا حرفی را که فرزندتان از یاد برده است به وی یاد آوری نمایید، برای مثال: اگر موقع نوشتن املا حرف (م) را فراموش کرده باشد می توانید با یاد آوری کلمه ای دیگر که حرف (م) در آن هست بهوی در نوشتن کمک نمایید (مثال:حرف (م) کلمه ی (آرام) را ا زیاد برده است، کلمه ای دیگر را که حرف (م) در آن باشد و فرزندتان آن را به خوبی می داند (برای مثال:بادام) را یاد آوری نمایید.

10- جمله هایی که گفته می شود نباید همه اش سخت باشد تا فرزندتان ناامید شوند،بلکه جمله ها ا زآسان به مشکل باشد و کلمه هایی باشند که پیش تر تدریس شده باشد.

11- گاهی اوقات از جایی املاء بگویید که فرزندتان به خوبی از پس آن ها بر می آید، تا با این کار احساس پیروزی و موفقیت بکند و اعتماد به نفس لازم را به دست آورد.

محمد چندری کارشناسی ارشد برنامه ریزی درسی

0
کلمه ی برنامه ی درسی، معادل واژه ی انگلیسی curriculumاست،که این واژه ریشه لاتین دارد و به معنی"فاصله و مقدار راهی است که باید طی شود تا فرد به هدف برسد. علی شریعتمداری، برنامه ی درسی را به عنوان " کلیه ی تجارب، مطالعات، بحث ها، فعالیت گروهی و فردی و سایر اعمالی می داند که شاگرد تحت سرپرستی و راهنمایی مدرسه انجام می دهد" تعریف می کند. از این دیدگاه برنامه ی درسی صرفا محدود به تجارب و فعالیت های کلاسی دانش آموزان نمی شود. برنامه ی درسی محصول برنامه ریزی درسی است.
برنامه ریزی درسی Development curriculum یا curriculum planning شامل سازماندهی یک سلسله فعالیت های یاددهی و یادگیری به منظور ایجاد تغییرات مطلوب در رفتار یادگیرنده ها و ارزشیابی میزان تحقق این تغییرات است.
از نظر فیلیپ کومز، کارشناس برجسته ی یونسکو، برنامه ریزی آموزشی "کاربرد تجزیه و تحلیل منطقی در آموزش و پرورش به منظور افزایش کار آیی. یعنی کار برنامه ریز آموزشی، تحلیل نظامدار و منطقی مسائل و مشکلات آنی و آتی آموزش و پرورش و تلاش به منظور حل این مشکلات است. برنامه ریزی آموزشی را می توان " سازماندهی یا اصلاح فعالیت ها، تجهیز منابع و امکانات آموزشی برای تحقق بهتر اهداف آموزشی"تعریف نمود.
مقایسه ی برنامه ریزی آموزشی و درسی:
1-برنامه ریزی درسی، ویژه تر و اختصاصی تر از برنامه ریزی آموزشی است.زیرا برنامه ریزان آموزشی در حوزه ی کلی نظام آموزشی فعالیت می کنند که برنامه ی درسی جزئی از آن حوزه ی کلی است. برنامه ی درسی آموزشی محدود به برنامه ی درسی نمی شود،عوامل و نهادهای دیگری چون عوامل جمعیت شناسانه، عوامل اقتصادی و عوامل سیاسی در نظام های آموزشی مورد بررسی قرار می گیرند که برنامه ریزی درسی به صورت رسمی و مستقیم توجه کمی به آن ها دارد.
2- برنامه ریزی درسی بیشتر با مبانی روانشناختی، فلسفی و اجتماعی آموزش و پرورش سروکار دارد و پایه های تئوریک خود را از این رشته ها می گیرد ولی برنامه ریزی آموزشی بیشتر با مباحث و مدل های کمی جمعیت شناسانه، خط مشی ها و سیاست های دولت و جنبه های اقتصادی آموزش و پرورش مرتبط است.
3-برنامه های درسی معمولا بر جنبه ی کیفی و محتوایی تأکید دارند وبا جریان ذاتی و فرایند تعلیم و تربیت سروکار دارند. اما برنامه های آموزشی بیشتر جنبه ی کمی داشته و با صورت و ظاهر آموزش و پرورش مرتبط هستند (یارمحمدیان 1389).
0

صورت اول: هم فلسفه و هم برنامه ی درسی به عنوان دو موضوع مجزا و مستقل تلقی شده و ارتباط بین این دو رشته به این صورت برقرار شده که یا معلم ضمن تدریس رشته ای مختلف علمی مثل فیزیک و شیمی و زیست شناسی،نظریات فلسفی را در مورد انسان و جهان پدیده ها مورد بررسی قرار داده و اساس معرفت و چگونگی تشکیل آن را نیزمطرح می کند.یا این که برنامه ریز در موقع تعیین محتوا،از طریق گنجاندن موادی مانند فلسفه،متافیزیک، منطق یا اخلاق دانش آموزان را در جریان آموزش، با این موضوعات مرتبط سازد.

صورت دوم: در این نوع رابطه برنامه ریز درسی اجرای روش های فلسفی یا فعالیت های تحقیقی فلسفه را در جریان برنامه درسی مورد نظر قرار می دهد و تجربیاتی را سازماندهی می کند که در آن دانش آموزان از روش های دیالکتیکی(مناظره)، استقرائی، قیاسی و یا روش حل مسئله استفاده کنند.

صورت سوم: در این نوع رابطه، فلسفه به عنوان تئوری و تعلیم و تربیت و برنامه ریزی درسی به عنوان عمل تلقی می شود. از طرف دیگر فلسفه از لحاظ نظری فرد را با جهان و انسان آشنا می سازد و گرایش و تمایل خاصی در او بوجود می آورد که تقویت این گرایش یا تمایل، کار تعلیم و تربیت یا قسمت عملی فلسفه است. در هر عمل تربیتی و در هر برنامه ی درسی که تدوین می شود پایه ای از فلسفه نهفته است (یارمحمدیان،1389).

0
برای جبران اشتباه های املا تنها یک راه، آن هم چند بار ازروی آن بنویس وجود ندارد.بلکه با توجه به موقعیت و کشش دانش آموزان و امکانات از راه های متعددی می توان بهره جست تا مشکل املا مرتفع گردد. در ذیل تکالیفی را که به دانش آموزان باید بدهیم تا در درس املا به پیشرفت نائل گردند توصیه می گردد.
1- از روزنامه حروفی را که اشتباه املایی می باشد پیدا نموده و بنویس.
2- کلمه هایی را که اشتباه نوشته ای با خمیر بازی بساز.
3- با انگشتان خود و با استفاده از رنگ گواش کلمه هایی را که اشتباه نوشته ای بنویس.
4- کتاب داستانی انتخاب کن و کلمه هایی را که اشتباه نوشته ای پیدا کن و بنویس.
5- با کلمه ایی که اشتباه نوشته ای جمله بساز.
6- کلمه هایی را که اشتباه نوشتی پیدا کن و در دفترت بنویس و درست آن را با رنگ دیگری بنویس.
7- ظرفی را پر از آب بکن و با انگشت خود درست کلمه ها را بنویس.
8- با دانه های لوبیا، نخود، سنگ ریزه و... کلمه هایی را که درست ننوشتی به صورت صحیح بنویس، بعد آن دانه ها را بشمار.
9- کلمه هایی را که اشتباه نوشتی روی آن خط بکش و درست آن را با رنگ دیگری بنویس.
10- کلمه هایی را که اشتباه نوشتی پیدا کن و با یک چوب روی خاک یا شن بنویس.
11- کلمه هایی را که اشتبه نوشتی برعکس بنویس بعد در آینه بخوان.
12- کلمه هایی را که درست ننوشتی بنویس و زیر لیوان بگذارآیا می توانی آن را بخوانی؟
13- از اشتباه های املایی به دانش آموزان املا بگو.
14- کلمه هایی را که اشتباه نوشتی در هوا با انگشتانت بنویس.
15- کلمه هایی را درست ننوشتی دریک جدول بنویس، بعد زیر آنیک جدول بکش و درست آن ها را بنویس کدام حرف را اشتباه نوشته ای؟
16- با کلمه هایی که اشتباه نوشتی بازی بکن.یکی از کلمه هارا انتخاب کن و با آن جمله بساز و کلمه های دیگر را جایگزین کن و ببین جمله ی جدید معنی دارد؟
17- از متن درس به بزرگ تر ها املا بگو و تصحیح کن.
18-کلمه هایی را که اشتباه نوشتی روی کارت هایی بنویس و با آن ها جمله بساز (شفاهی).
محمد چندری، کارشناسی ارشد برنامه ریزی درسی
0
روان شناسی را علم مطالعه ی رفتار و تجربه ی انسان و موجودات زنده تعریف کرده اند. روان شناسی به عنوان یک علم، کاربرد روش ها و رویکرد های علمی در تلاش به منظور شناخت انسان را شامل می شود.و به همین دلیل برنامه ریزی که برای تغییر رفتار دانش آموزان فعالیت می کند،بایستی اطلاع کافی از مفهوم رفتار، اجزاء رفتار و چگونگی و عوامل مؤثر بر تغییر رفتار کسب کند تا بتواند تجربیات یادگیری را بنحو اثر بخشی سازماندهی و هدایت کند.«روانشناسی عامل وحدت بخش فرآیند یادگیری است و پایه ای برای روش ها، مواد و فعالیت های یادگیری را تشکیل می دهد و در نتیجه به عنوان انگیزه ای برای بسیاری از تصمیمات برنامه ی درسی خدمت می کند». روانشناسی و به ویژه علم روانشناسی تربیتی به پژوهش در زمینه ی یادگیری، تفکر، به خاطر سپردن، آموزش و عناوین مربوط به موقعیت های تربتی علاقه دارد. هم چنین به توسعه و کاربرد برنامه های یادگیری برای دانش آموزان، توسط برنامه ریزان درسی یاری می رساند. بسیار یاز مشکلات آموزشی و افت تحصیلی که دست به گریبان نظام آموزشی است، ناشی از عدم شناخت مربیان و مسئولین و مجریان برنامه های آموزشی و درسی از مبانی روانشناختی، مفهوم یادگیری و عدم ارزیابی و بررسی دقیق نظریه های یادگیری است. بعضی از متصدیان برنامه ریزی و مدیریت در نظام آموزشی که تحصیلاتی در تعلیم و تربیت و روانشناسی نداشته و با برنامه ریزی آموزشی و درسی آشنا نیستند یا در رشته های فنی و مهندسی تحصیل کرده اند دیدگاه خشک و محدودی در مورد یادگیری آموزش و برنامه ی درسی دارند. این افراد فکر می کنند که قوانین حاکم بر نظام آموزشی و یادگیری، همان قوانین حاکم بر صنایع و تولید است. اینان بیشتر تمایل به کاربرد نظریات مکانیستی در آموزش و پرورش دارند. در صورتی که در فرآیند تعلیم و تربیت و یادگیری قوانین اقتصادی و مکانیستی حاکم نیست. فرآیند یادگیری یک فرآیند پویا و زنده است و با بسیاری از الگوها و مدل های سنتی و محدود قابل ارزیابی نیست.

0

رشد و گسترش تقاضا برای استفاده از فرصت های آموزشی ونیز ضرورت تغییر در تصمیم گیری و سیاست گزاری،بهبود کیفی و ایجاد فرصت های برابر آموزشی برای همگان،نقش خطیر مدیریت نظام آموزشی را به وظیفه ای سنگین و پر مسئولیت مبدل ساخته است. نظام های آموزشی به مرور پی می برند که در شرایط پیچیده ی امروز بدون مدیریت و رهبری قادر نخواهد بود که پاسخ گوی مسئولیت های فزاینده ی خویش باشند.مدیران آموزشی علاوه بر دانش و معلومات در زمینه ی آموزش و پرورش و روان شناسی و تسلط بر روش ها و مهارت های عملی،باید به اندازه ی کافی سابقه ی آموزشی داشته باشند تا بتوانند مأموریت اصلی و مسائل کار خود را به درستی درک کنند(دکتر میرزا محمدی،1388).

برای درک درست این موضوع مهم، رهبری لایق لازم است تا مدرسه را به ریل بیاورد و مثل لوکوموتیو ران ماهر به جلو براند و از خط خارج نکند. منظور از رهبر آموزش تنها مدیر مدرسه نمی باشد،رئیس اداره، معاونان، معلمان را نیز شامل می شود که هرکدام با توجه به موقعیت خود می توانند مدیر و رهبر محسوب شوند. در این نوشتار،موضوع را بر روی مدیران و معاونان مدارس متمرکز می کنم. مدیر آموزشی موفق کسی است که برای بهبود آموزش و یادگیری قدم بردارد. کار مدیر آموزشی حمایت و تقویت و همکاری است نه دستور دادن.مدیر آموزشی از علم روان شناسی و علوم تربیتی بایستی سر دربیاورد تا بتواند با نیروهایی که در اختیار دارد در فضایی آکنده از احترام متقابل جریان متلاطم تعلیم و تربیت را به پیش ببرد.اکثر مدیران آموزشگاه ها علم کافی در این مورد را ندارند و اغلب افراد از مسیر معلمی به مناصب و سمت های مدیریت و رهبری راه می یابند، این ها تجربه های گرانبهایی هستند که نباید از آنها چشم پوشی کردو لازم هم است ولی تجربه اگر همراه با علم آن موضوع باشد بسیار کار آمدتر خواهد بود. اگر کارها به این منوال پیش برود خوب مشکل زیادی پیش نمی آید و پیشرفت حاصل می شود و افت ها کمتر و کمتر خواهند شد و سرمایه به هدر نخواهد رفت.حال فرض کنید که مدیران و معاونان مدارس از این تجربه و علم برخوردار نباشند و به طریقی (آشنا بودن، هم زبان بودن(نه هم دل بودن)، دوست بودن، فامیل بودن، سفارش شدن و...)این پست بسیار حساس و حیاتی را به دست آورده باشند، چه اتفاقی برای مدرسه، کودکان پاک و بی ریا در کل برای نظام تعلیم و تربیت خواهد افتاد؟ به جرأت می توان گفت: نارضایتی اولیاء و عدم همکاری آنان در امور مدرسه، کشمکش بین همکاران، عدم اعتماد به یکدیگر، عدم انگیزه ی لازم برای تدریس، محافظه کاری و.... که نتیجه ی این همه گرفتاری، گرفتاری بزرگ تری است به نام افت تحصیلی و عدم پرورش صحیح دانش آموزان که در آینده وارد اجتماع خواهند شد و سکان داران این مرز و بوم خواهند شد.انصاف را باید رعایت نمود،در مدارس ما مدیران لایق و کاردان بسیارند، مدیرانی که از وقت استراحت خود می کاهند به امور مدرسه رسیدگی می کنند،مدیرانی که تمام هم و غمشان دانش آموز است و معلم و مدرسه. ولی مدیرانی هم هستند که فقط نام مدیر را یدک می کشند که البته کم هستند ولی کم آن نیز برای فضایی که اختصاص دارد به آموزش و پرورش کودکانی که سازندگان وطن عزیزمان است خیلی زیاد است. مدرسه ای که مدیر آن علم و تجربه ی لازم برای رهبری آموزشی را ندارد منجر به هدر رفتن انرژی خود و کارکنان و دانش آموزان می گردد. معلمی که با یک دو سال تجربه ی آموزشی، یا به محض فارغ التحصیل شدن ا ز تربیت معلم،نداشتن استعداد ذاتی مدیریتی، عدم مقبولیت اجتماعی، مدیر مدرسه ای می شود و مسئولیت خطیر آموزش و پرورش کودکان را برعهده می گیرد وقتی مشکلات کلاس ها، دانش آموزان و... را در میان بگذاری و راه حلی از وی بخواهی، می گوید: هرچه خودتان خواستید انجام دهید من فکرم جایی قد نمی دهد یا تصمیمی می گیرد که عاقلانه نمی باشد..واقعا" راست می گوید چون تجربه و سواد لازم را برای حل این مشکلات را ندارد. فردی که کلاس داری نکرده باشد و یا از پس مدیریت یک کلاس بر نیامده معلوم است که نمی تواند از پس مدیریت چند صد نفر و کارکنان بر آید.مدیری که همیشه در دفتر می نشیند و کارش تنها نوشتن و جواب دادن به بخش نامه و... است،مدیری که پی گیر مشکلات جسمی و روحی دانش آموزان خود نیست و فقط به فکر درصد بالای قبولی است،مدیری که از مشکلات معلم های خود بی خبر است و مدام با آنان درگیر است، مدیری که ارتباط نزدیک با اولیاء دانش آموزان ندارد، نتیجه اش مشخص است.با این نوشتار قصد آزردن دل هیچ یک ا ز مدیران، معاونان و معلمان عزیز را ندارم، ولی منصف بود و قبول کرد که هستند، هرچند کم اند. جمله ی آخر این که مدیران زحمت کش رده بالای آموزش و پرورش حساسیت زیادی برای این موضوع قائل شوند، در این مورد خاص احساسات و سلیقه ها را باید کنار زد و منطقی حرکت کرد اگر واقعا دلمان برای پیشرفت وطن می طپد. با آرزوی سربلندی و بهروزی برای تمامی همکاران لایق و زحمت کش در سرتاسر وطن عزیزمان ایران.

0

سطح تحصیلات و فرهنگ خانواده همانند سایر عوامل موثر در پیشرفت تحصیلی به اشکال مختلف در پیشرفت تحصیلی و یا افت تحصیلی تاثیر می گذارد.پایین بودن سطح تحصیلات و فرهنگ خانواده در درجه اول سبب می شود که خانواده نتواند کمک های درسی لازم را به دانش آموزان نموده و در حل مشکلات درسی آن ها را یاری کند. پایین بودن سطح تحصیلات خانواده سبب می شود که والدینی در خانه از روزنامه،مجلات و کتاب ها کمتر استفاده کنند، در نتیجه فرزندان چنین خانواده هایی نیز از این لحاظ در محرومیت به سر می برند. همچنین به دلایل فقر فکری چنین خانواده ها یین می توانند نگرش های لازم را به فرزندان خود برای ادامه تحصیلات مناسب بدهند. فرزندان خانواده های تحصیل کرده بخشی از دروس خود را در خانه و با رهبری و نظارت والدین خود انجام می دهند و حتی ممکن است از دروس کلاس خود هم جلوتر باشند. در منزل به سئوالات آن ها حتی الامکان جواب داده می شود،از لحاظ مادی و اجتماعی امکانان بیشتری برای آن ها وجود دارد، مسافرت ها، تفریح ها،اسباب بازی ها ی گوناگون و روابط اجتماعی گسترده همه نقش اساسی و مهمی در پیشرفت و کسب تجربه آن ها دارد. والدین کم سواد وبی سواد معمولا" کمتر به مساله پیشرفت تحصیلی فرزندان خود فکر می کنند. آن ها به دنبال روال عادی زندگی خود هستند و از روابط همکاری نزدیک با اولیا مدرسه آگاهی لازم را ندارند،در صورتی که دانش آموزانی که والدین آن ها تحصیلات بالاتری دارند بهتر می توانند از امکانات و راهنمایی و کمک والدین در رفع مشکلات درسی خود مدد گیرند.والدین تحصیل کرده احتمالا" بیش از پدران و مادران کم سواد یا بی سواد به اهمیت و ارزش تحصیلات واقفند و علاقه مندی بیشتری به پیشرفت تحصیلی فرزندانشان نشان می دهند و رسیدگی و پیگیری جدی تری در این راه به عمل می آورند. (بیابانگرد،1378)